خواهرانه

خدایا،صدایم را میشنوی؟یا رفته ای؟

 خداوندا قول میدهم دیگر هیچ چیز نخواهم هیچ چیز

خدایا عهد میکنم دیگر گله و شکایت نکنم

دیگر هیچ چیز نا شدنی از تو نخواهم خواست

 دیگر وقتی خوب میدانم که هستی از نبودنت نا شکری نکنم

 خداوندا شرمنده ام

ان شب را به یاد داری؟

 ای کاش هرگز به یاد نیاوری

 خجالت میکشم به زبان بیاورم حرفهای ان شبم را که خوب میدانم اگر

رحیم نبودی الان خیلی وقت بود که رفته بودی و صدایم به گوشت

نمیرسید

 عهد میکنم دیگر هرگز آن حرف ها را به زبان نیاورم

 من برای الان و تا همیشه فقط یک چیز از تو میخواهم

خودت را

.

.

.

بودنت را میخواهم 

 ماندنت را

میدانم که حوب میدانی تنها پناهم تویی

تنها تکیه گاهم

در تمام تنهایی ها و بی کسی هایم فقط تو بودی همراهم

دستان تو بود که شانه هایم را نوازش میداد

بار تمام سختی ها بی کسی ها نا مردبی دیدن ها و از همه بد تر

تنهایی هایم را تو به دوش کشیدی و من سرزنشت کردم که چرا تنهایم

گذاشته ای

 من دیگر هرگز از تو هیچ چیز نمی خواهم

.

.

فقط

.

فقط

... 

تنهایم نگذار

 تو تنها پناه بی کسی هایم هستی ....

در ازا ی تمام عهد هایم قول بده با من میمانی؟؟؟؟؟؟